۱۳۹۰ خرداد ۱۷, سه‌شنبه

كردن همكارم

داستانی که میخوام براتون بنویسم اینه که من در دفتری کار میکنم که 5 نفر خانم همکار دارم و یک روز مدیرمون از دفتر مبره بیرون و چون به من اطمینان داشت دفتر را به من می سپارد منم اون موقع خودم بودم و یکی از خانم ها که روبروی من نشته بود و خیلی کرم می رخت بعداز حدودنیم ساعت که گذشت و منم خیلی تو کفش رفته بودم که یه سکس حسابی رو باهاش داشته باشمرفتم سمتش و یخورده باهاش حرف زدم وخیلی حشرم زده بود بالا همون موقع بود خواست بلند شه بره اب بخوره که ناگهان نمی دونم چیشد و از پشت سر چسبیدم بهش و اونم برگشت و گفت بیشعورولم کن همون موقع من خیلی شهواتی شده بودم که چسبیدم بهشو با کونش ومیرفتم که شروع کرد به گریه کردن بعد دلم به حالش سوخت نشوندمش روی صندلی بهش گفتم مهشید جان گریه نکن دیگه (چون از این دخترهای مذهبی و خوانواده کاملا مدهبی بودن بدش میومد ازاین کارا)خلاصه دیدم داره گریه می کنه بهش گفتم بیا بریم دستشویی یه اب بزن به صورتت که قبول کرد و بردمش دستشویی که همون جا بود دوباره چسبیدم بهش وازش لب میگرفنم وایییییییی جونننننننننن چه لبایی اومنم مقاومت میکرد منم لباشو میخوردم و بعد هرکاریش کردم قبول نکرد که به کیره من دست بزنه و لباساشو در بیاره منم همونجا ازش لب میگرفتم ومجبوربودم جلق بزنم واین کارو کردم تا اب امد و ریختمش توی دستشویی وقتی اب منودید خجالت کشید و چشاشو بست کارمون تمام شد رفتیم سر کارمون اون روز پنجشنبه بود و من جمعه بهش زنگ زدم اون به من گفت که دیگه نمیام سرکار و من با هزارتا چرم زبونی راضیش کردم بیاد شنبه شدو من امدم سرکار و اونم 10 دقیقه بعداز من امد که دوباره ساعت 10:30 شده بود بازم ما دوتا با هم تنها شده بودبم و وقتی دوباره دیدمش کیرم راست شد که بلند شدم و رفتم سمتش بهش گفتم دوست دارم و میخوام توبغلم بگیرمتو وکه بهم گفت برو از این کارا نکن و همونجا روی صندلی نشسته بود که من شروع کردم به خوردن لباشو و هنوز مقاومت میکرد مه به زور بود مه مقنعشو در اوردم و شروع به خوردن گردنش کردم و یه مقدار شل کرد بعد بلندش کردم و چسبوندمش به دیوار شروع به خوردن لب و گردن کردم و کیرم داشت از شق درد می مورد بازور خواهش مانتوشو در اوردم مه زیر مانتوش یه تی شرت سبز رنگی بود به یه مقدار مه سینه هاشو مالیدم تی شرتشو در اوردم و زیرش یه سوتینه سفید بود که اونم دراوردم واییییییی چی میدیدم دو تا سینه خوشکل و سفید و نوک قهوه ای که واقعا مثل هلو نرم بودن و من شروع کردم به خوردنشون اونم چشاشو بست و شل شل کرده بود و داشت حال می کردو لباشو گاز می گرفت عجب چیزی بود و شروع کردم به باز کردن شلوارش که مقاومت کرد ولی بازور بازش کردم و یه شرت سفید پوشیده بود و از روی شرتش یه خورده کسشو خوردم و شرتشو در اوردم واییییییی یه کسی داشت گوشتی سفید و ناز و بدون مو که داشتم دیونه می شدم بی هوا شروع کردم به خوردن چوچولش که اهش بلند شد و میگفت اه اه اه بخور عزیزم این کس همش ماله توهه بخورش و منم بیشتر تحریک می شدم میخوردم بعداز 10 دقیقه خوردن کس ناز مهشید جونم من تمام لباسامو در وردم و و حدود 5 دقیقه تویه بغلش خوابیدم و لب ازش گرفتم نمی شد زیاد لفتش داد جون مدیرمون الان بود که بیاد و منو کیرمو تو دستم گرفتم بهش گفتم بخور هر کاری بهش کردم نخورد منم بهش گفتم پشتتو بکن گفت میخوای چه کار کنی گفتم میخوام از کون بکنمت که ترسید گفت نههههنهههه درد داره میترسم بهش گفتم طوری میکنم که دردت نیاد خلاصه با هرتا زور راضی شد بهش گقتم کرم نرم کننده تو کیفت نداری گفت چرا دارم کرمو از کیفش اوردم بیرون زدم به انگشتم و شروع به بازی کردن با سوراخ کونش کردم دیگه باز شده بود که تف زدم به کیرم سر کیرمو گذاشتم دمه سوراخ کونش اروم اروم فرستادم تو کونش مه یه جیغ کشید و گفت در بیار دارم میمیرم از درد منم گوش به حرفش ندادمو میکردم داخل که بعداز چند دقیقه جیغاش به اه اوووووووف تبدیل شده بود
که شروع کرد به گفتن قوربون اون کیر کلفت برم بکن اخخخخخخ منو بکن جرم بده اییییییی چه حالی می ده منم شدت تلمبه زدنمو بیشتر کردمو دیگه داشت ابم میومد که یه تلمبه خیلی شدت دار زدم توکونش انکار 3 کیلو ازم کم شد و تمام ابم را خالی کردم تو کونش و دو دقیقه روش بی خال خوابیدم و ارش لب گرفتم بلند شدیم مو رفتیم همدیپرو شستیم و همون موقع بود که صدای در ام و مدیرمون امد جاتون خالی بعداز اونموقع خیلی بهم علاقه مند شد و بعداز اون جریان من کارم شده بود هفته ای 3 بار کردن مهشید خانم و تا الانم دارم میکنمش امیدوارم از این داستان لذت برده باشید و اگه مشکلی توی نوشتنم بود معذرت میخوام چون اولین بارم بود داستان سکس می نویسم قوربان همگیتون برم حداحافظ تا داستان بعدی

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر